قصه دلبری
از تیپش خوشم نمی آمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار شش جیب پلنگی گشاد می پوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می انداخت روی شلوار. در فصل سرما با اورکت سپاهی اش تابلو بود. یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می انداخت روی شانه اش، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ. وقتی راه می رفت، کفش هایش را روی زمین می کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#قصه_دلبری
#عطر_بهار_نارنج
https://eitaa.com/joinchat/1838481428Cce6bd2b436
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#قصه_دلبری
#عطر_بهار_نارنج
https://eitaa.com/joinchat/1838481428Cce6bd2b436
- ۲۳.۶k
- ۲۲ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط